دختر و پسر خوشگل من

امروز یکشنبه 27 تیرماه 95 و من هفته 24 بارداری ام رو طی میکنم از هفته پیش یعنی 23 هفته (پنج ماه و سه هفته ) دارم تکون های گل پسری رو احساس میکنم . دیگه خیالم راحته , هر موقع نی نی تکون میخوره میفهمم در حال شیطونی یه و بیداره . البته اینو هم بگم که تکون هاش ماشاالا بیشتر از الیسا  است . معلومه گل پسرم خیلی شیطونه - جیگری-  فدات بشم الهی . امروز رفتم با همکارم طباخی بغل شرکت یه پرس زبون و بنا گوش خوردم الان دم ظهره اصلا گرسنه ام نیست. خیلی حال داد ....  ...

هفته 23 بارداری هستم تصمیم دارم از هفته 30 بارداری از کارم مرخصی بگیرم و خلاص بشم . این روزا خیلی خیلی خسته ام . الان از وقتی از تورنتو اومدیم 7 هفته است که دارم میام سر کار . حسابی حسابی خسته شدم مخصوصا این اواخر که خیلی سنگین شدم .روزا رو دارم میشمرم . البته فعلا 5 هفته دیگه هم مجبورم بیام سر کار .. بعدش مرخصی بگیرم . بعد از مرخصی ام یه دو هفته ای ایران هستیم و بعدش بی حرف پیش ,  در 31 هفتگی میریم کانادا . البته عروسی خواهرم هم همون روزای آخره . اونم سپری میکنیم . کانادا هم خیلی کار داریم خونه جدید باید پیدا کنیم بعدش اسباب کشی و کارای مدرسه الی و....   ...

امروز 23 تیرماه 95 هست .هفته 23 بارداری را طی میکنم . این روزا انسولین میزنم قندم بالاست . حال و احوالم تعریفی نداره , خیلی راه رفتن ام سخت شده . چند روز پیش  زنگ زدم دکتر انصاری, پزشک معتمد ایرفرانس بخاطر برگه اجازه پرواز . گفت که تا 28 هفتگی اجازه پرواز لازم نیست از 28 الی 30 هفتگی نامه پزشک متخصص خود فرد و برگه پرواز پزشک معتمد ایرفرانس مورد نیازه و گفت از 31 هفته به بعد دیگه اجازه پرواز نیست . حالا جالبه من زمان پرواز 31 هفته هستم. دکتر گفت مهم فشار خونه که نباید داشته باشی من یه کم امیدوارم به خودم چون من در بارداری قبلی ام فشار خون نداشتم ولی وقتی دیابت رو پرسیدم که گفت موردی نداره چون انسولین ات رو هم میتونی با خودت ببری توی هوا...

21 هفته و 3 روز از بارداری ام میگذره دیروز رفتم دندانپزشکی , برای روکش دندانم که شکسته بود اومدبماند که یک ساعت تمام توی راه بودیم و ترافیک بود توی مطب کارم که شروع شد دکتر به دستیارش گفت  ژل بی حسی رو بده که من بهش گفتم من باردارم قبلا که بهتون گفته بودم . کارام بدون بی حسی خوب پیش رفت ولی یه قسمت  اش منو خیلی ناراحت کرد اونم بخش اسکن از دندانم بود که برای قالب سازی انجام شد . البته از دکتر و دستیارش پرسیدم گفت موردی نداره اون اشعه نیست و فقط نوره  مثل عکس گرفتن موبایل. ولی هنوزم دلم شور میزنه . امیدوارم چیزی نباشه .  از طرفی دیروز یه تبخال دور لبم زدم خیلی ترسیدم توی اینترنت چک کردم امیدوارم موردی برای نی نی نداشت...

21 هفته و سه روز از بارداری ام میگذره . امروز 13 تیرماه 1395 . دیروز پیش دکتر غدد ام بودم , مثل بارداری اولم قندم بالاست و بی شک دیابت بارداری دارم  قراره برای چند روز قند ام رو یادداشت کنم تا میزان واحد انسولین تزریقی ام در هر وعده مشخص شه . حالم زیاد خوب نیست هوا خیلی خیلی گرمه . گاهی اوقات فکر میکنم الانه که از هوش برم . خدا کمک کنه این چند ماه هم به خوبی و خوشی تموم شه و پسر نازنینم بیاد پیشمون . 

هفته 20 بارداری هستم یه جورایی آشفته ام . اوضاع کاری ام خیلی درهم بر همه. ذهن ام هم مشغوله. همش از خودم میپرسم این سر در گمی تا کی ؟ لنگ در هوا هستیم ... از طرفی برگشتمون به ایران , از طرف دیگه حاملگی ام و بازگشتمون به تورنتو .... به این فکر میکنم که ثبات هم چیز خوبیه . کاش یه جورایی به سرعت در زندگی ام  به ثبات میرسیدم. و همه چی مثل قبل ها میشد. خسته شدم از این اوضاع .  بالاخره دیروز ماجرا ی بارداری ام رو به مدیر کل اداره مون گفتم . یه حس دو گانه ای دارم نمیدونم چرا ...!!!! ولی بهر حال مجبور بودم بالاخره که باید میگفتم . یه جورایی فکر کردم اگه مجبور نبودم برم مرخصی , پیشرفتهای چشمگیری در شغلم این روزا  داشتم  ...

امروز 2تیرماهه. 20هفته تمام از بارداری ام میگذره . درحال حاضر اداره ام .قراره برم آزمایش قند خون بارداری بدم . اصولا آزمایش دیابت رو در 24 هفته به بعد انجام میدن ولی من چون سابقه دیابت بارداری داشتم پزشکم ترجیح داد که ازمایش قند خون ام را در 20 هفتگی انجام دهم . بهرحال بعد از یک ساعت دیگه از اداره مرخصی میگیرم میرم آزمایشگاه بیمارستان پارس . البته چون در سه مرحله با گلوکز انجام میشه یه کم طول میکشه.  بهر حال آرزوی سلامتی برای همه نی نی ها و پسر نازنین خودم دارم .